فانیکس | سایت سرگرمی - تفریحی - آموزشی

اس ام اس دلتنگی

اس ام اس دلتنگی,اس ام اس دلتنگی دوست,اس ام اس دلتنگی عاشقانه,اس ام اس دلتنگی برای دوست,اس ام اس دلتنگی و دوری,اس ام اس دلتنگی شدید,اس ام اس دلتنگی جدید,اس ام اس دلتنگی و دوست داشتن,اس ام اس دلتنگی مادر,اس ام اس دلتنگی انگلیسی با ترجمه فارسی,متن دلتنگی,متن دلتنگی عاشقانه,متن دلتنگی و دوری,متن دلتنگی برای دوست,متن دلتنگی برای مادر,متن دلتنگی و تنهایی,متن دلتنگی به زبان انگلیسی,متن دلتنگی جدید,متن دلتنگی کوتاه,متن دلتنگی با عکس,

من بودم تو و یک عالمه حرف… و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد… دریای مواج دلتنگی‌هایم را ساحلی نیس

اس ام اس دلتنگی

اس ام اس دلتنگی 311

اس ام اس دلتنگی

من بودم

تو

و یک عالمه حرف…

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!

کاش بودی و

می فهمیدی

وقت دلتنگی

یک آه

چقدر وزن دارد…

دریای مواج دلتنگی‌هایم را ساحلی نیست.

چشمهایم،

همچون ابرهای بی‌پناه بهار‌ به دنبال شانه هایت می‌گردد

تا باران عشقش را نثار قلب مهربانت نماید.

خیالم،

سرخوشانه هفت آسمان عشق را می‌پیماید

شاید در آستان چشمهایت فرود آید.

زبانم،

از تکرار بی‌امان نامت خسته نخواهد شد، تا ابد!

افکارم شبیه تو تراشیده شده.

آغوشم درست به اندازه تو جا دارد.

اطاقم بوی تو را میدهد.

فقط نمیدانم چرا چشمانم تو را گم کرده اند…

دلتنگم …

به اندازه همه دلتنگیهایی که فقط تو میدانی.

تولد واژه ای است در پی معنا شدن

مفهومی است در تب و تاب رسیدن

تولد گاه بهانه ای ست برای دلتنگ خود شدن

شانه ای ست برای جستجوی خویش

تولد گاهی بهانه ای ست برای یک جمع دوستانه

برای چند لحظه با هم خندیدن

برای خرید یک شاخه گل

برای جاری شدن یک قطره اشک

و کشیدن آهی از سر دلتنگی

نمی دانستم دلتنگی‌ات

قلبم را مچاله می کند

نمی دانستم وگرنه

از راه دیگری

جلو راهت سبز می شدم

تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری

تا دوباره

در شمایلی دیگر

عاشقت شوم.

گفته بودم دوستت دارم؟

دلتنگی هایم را دوست دارم

آن لحظه که به یاد تو هستم

و از دوریت دلتنگ میشوم

آن لحظه که از نبودن تو در کنارم

به آسمان و آسمانیان شکایت میکنم

و آن زمان که گریه های شبانه ام

مرحمی بر دل زخمی ام نمیگذارند …

دلتنگی‌های آدمی را

باد ترانه‌ای می‌خواند،

رویاهایش را

آسمان پرستاره نادیده می‌گیرد،

و هر دانه برفی

به اشکی نریخته می‌ماند.

من در آینه‌ی زلال چشمان مهربان تو

به اندازه‌ی ابعاد دلتنگی خودم بزرگ شده ام.

حداقل تو باور کن: از تمام خودم کوچکترم

بارها گفته ام که من به همان گوشه‌ی دنج و متروک قلبت قانعم!

بقیه اش با خودت.

فقط امروز آفتابی و فردا ابری نباش!

یا برای همیشه بمان یا برای همیشه برو

خیال تو از انتهای سیاهی چشمهایم سوسو می زند!

موضوع دوری دستها و دیدارها مطرح نیست!

همنشین نفسهای من شده ای ، خاتون!

با دلتنگی دیدگانم یکی شده ای!

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

تنهاییت برای من …

غصه هایت برای من …

همه بغضها و اشکهایت برای من ..

بخند برایم بخند

آنقدر بلند

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده

دوستت دارم …