دوست بابام زنگ زد بهش می خواست واسه بچش اسم انتخاب کنه
بابام چند تا اسم بهش گفت از هیچ کدوم خوشش نیومد
بابام برا این که جلو دوستش کم نیاره از من مشورت گرفت
منم به شوخی گفتم: new folder!
الان بچش ۷ سالشه دیروز یه لیست فحش با گوشی باباش برام فرستاده بود
اولش نفهمیدم کیه بعد آخرش نوشته بود
.
.
.
.
.
.
.
.
.از طرف new folder!
به دوست دخترم میگم من۲۲ بهمن بدنیا اومدم…
.
.
.
برگشته میگه ۲۲ بهمن تعطیله که چطوری بدنیا اومدی دروغگو؟؟؟
میگم دور و برتون اسید پیدا نمیشه ۷،۸ لیتر لازم دارم
شما هم وقتی با هزار مکافات پتو رو به شکل مورد نظر تون دور خودتون میپیچید
و اماده تلیویزیون دیدن میشید یهو میبینید کنترل دور ازتون موند یا من
فقط این عذاب دردناک رو چشیدم ؟
تازه به هرکیم میگی کنترلو بده میگه مگه خودت فلجی؟
من که میخام انتقام بگیرم
مورد داشتیم قیمت جهیزیه ی بچه ی سه سالش برای خاله بازی
از جهیزیه ی ما گرون تر بوده
دیشب رفتم سینما….
دیالوگای دختر پسری که کنارم نشسته بودن تو سینما…..
دختره.. نباید اعدام بشه
پسره..عزیزم باور کن که اعدام نمیشه
دختره.. قول میدی؟؟؟
پسره..اره گلم یه بوس بده حالا
مملکت نیس که دیونــــه خونس
ملت دو بیت شعر واس دوس دختراشون میگن … دختره خر ذوق میشه که دوس پسرم شاعره
اونوقت من یک دوست دختر دارم خودش رشتش ادبیاته … شعر میگه !
صبح تا شب میشینم لغت نامه دهخدا هم میزارم بقلم … ده بیت شعر میگم . اخرشم که میبینه ، یک چش خوره میره میگه “قافیه ها ایراد دره ، وزن نداره … خلاصه ی کلام ر*دی به ادبیات این مرزو بوم ”
ارزو به دلم مونده یک بار تعریف کنه تریپ احساسی بیاد … -_-
خدایی اینم شانسه من دارم .
آقا استادمون دیروز داشت یه مساله سختو واسمون توضیح می داد
.این بیچاره هر چقدر توضیح داد ما نفهمیدیم.آخرش عصبانی شد گفت:
خر هر چقدرم عر عر کنه صاحبش نمی فهمه..
از استاد عزیزم واقعا ممنونیم که مارو صاحب فرض کرد و خودشو … .
مارکو از ایران چه برایمان اوردی؟؟؟؟
.
.
.
…
.
.
.
.
.هیچی ناموسن :|
.
.
.
وسایل خودمم بلند کردن :/
احسان علیخانی هم نشدیم
رو ابرا راه بریم حس سرزمین پریا بهمون دس بده
بابام میگه ازین به بعد هر وقت
بهت چیزی گفتم نگو باشه…
گفتم باشه!
زارت خوابوند زیر گوشم
مث لواشک چسبیدم به فرش!
خو آخه هنوز شروع نشده بود
هر جا سخن از اعتماد است،
.
.
.
نام پودر تاژژژ و سریال پایتخت با هم میدرخشد؟!
والا سریاله یا پیام بازرگانی !
مـــــاه رمضــــــــــــــان
فرصتی برای آشتی دوباره با مسواک
از وقتی ماه رمضون اومده
هر وقت یه کاری با داداشام دارم
میگن اول جای زولبیا بامیه رو بگو بعد کارتو انجام میدیم
تازه این روال کاری توی عید روی اجیلا امتحان میشه!!!
سرم توى گوشیم بود مامانم گفت:
پاشو به گلدونها آب بده !!!!
بدون اینکه سرمو بلند کنم جواب دادم:
بذار تو این ماه مبارک حال گیاهان کویرى رو درک کنن
مامان چه قریبانه
پرتم کرد از این خانه
هم شکسته پایه ما
من گشتم بی خانهههه )))*=
داغونتم داری با ریتم میخونی…
بابام موقع خواب کولر خاموش میکنه بهش میگم آخه چرا شب خاموشش میکنی؟؟؟
میگه آخه شماها که خوابین واسه کی روشن باشه!!!
عشقِ به خدا….
یکی از فانتزیام اینه که با خونواده برم خواستگاری بعد بابای دختره بگه برید باهم حرف بزنید
منم یه لبخند ژکوند بزنم و بگم حرف منو باید از چشمام خوند …
بعد یه سیگار روشن کنم و اونجارو ترک کنم.
فانتزی بر جوانان عیب نیست …